همشهری آنلاین – فرزین شیرزادی: اصل ماجرا در نگریستن به این چشمهای خندهزن و معصوم خلاصه میشود. همهچیز در این جمع سهنفره گویای ثانیههای رازآمیز و ناب مناسبات انسانی است: قرار ملاقاتی ساده در یک ظهر تبزده تابستان، با چاشنی رویای بهواقعیتپیوسته تعطیلی مدرسهها، مجالی برای بازی و خنده و رفاقت فراهم کرده است. اگر از آنها بپرسیم بر حاشیه این گذرگاه چه میکنند، احتمالا خواهند گفت: رفاقت؛ همین و تمام.
بله، تابستان بار دیگر متولد شده است و این قاب دیدنی که تصویر زندگی است در کوچههای شهر ما تکثیر میشود. گویا تابستان لمیده بر بلندای شهر، همبازیانش را نظاره میکند.
نظر شما